|
جمعه 27 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 16:25 :: نويسنده : arash
يكي بود ، يكي نبود . سالها پيش در كشوري كوچك دختر مهربان و زيبائي به نام سيندرلا با نامادري و دو دخترش زندگي مي كرد . مادر او سالها پيش در گذشته بود و پدرش با زن ديگري ازدواج كرده بود ولي پدر هم بزودي از دنيا رفت و دخترك تنها شده بود . دخترك در خانه پدري خودش مانند يك خدمتكار كرد مي كرد و دستورات مادر و خواهرهايش را انجام مي داد . او بسيار زيباتر از دو خواهرش يعني آناستازيا و گرزيلا بود، براي همين آنها خيلي به او حسودي مي كردند . ولي همه اين ناراحتي ها و اذيت ها باعث نشده بود كه او نااميد شود
يك روز صبح كه مثل هميشه سيندرلا مشغول تميز كردن خانه بود زنگ در به صدا در آمدوقتي در را باز كرد متوجه شد كه دعوت نامه اي از طرف حاكم شهر برايشان آمده است او نامه را به نامادريش داد حاكم شهر جشني به خاطر پسرش برپا كرده و از تمام دختر خانم هاي زيبا و متشخص دعوت كرده تا در اين مهماني شركت كنند .خواهران سيندرلا خوشحال شدند در همين موقع سيندرلا از نامادريش خواست كه او را هم به مهماني ببرند .نامادريش گفت : "به شرطي مي تواني همراه ما بيايي كه تمام كارهايت را تمام كني و بتواني لباس مناسبي براي مهماني فراهم كني تا آنرا بپوشي " سيندرلا با خوشحالي به اتاقش رفت و لباس مادرش را از صندوق در آورد تا آنرا درست كند ولي در همان موقع خواهرنش او را صدا كردند تا كارهايشان را انجام دهد .خلاصه تا غروب سيندرلا مشغول آماده كردن لباسهاي خواهرانش بود و نتوانست كه لباسش را آماده كند .موشهاي كوچولو كه سيندرلا را خيلي دوست داشتند از همان صبح متوجه نقشه نامادري شدندبراي همين با كمك پرندگان كوچك لباس سيندرلا را آماده كردند .تا سيندرلا بتواند در مهماني شركت كند. سيندرلا وقتي خسته به اتاقش برگشت و لباسش را آماده ديد خيلي خوشحال شد و آنرا تنش كرد و به كنار كالسكه آمد تا همراه بقيه به مهماني برود .ولي خواهران سيندرلا كه از اين اتفاق خيلي ناراحت شدند با بدجنسي بهانه آوردند و لباس سيندرلا را پاره كردند.
پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 16:12 :: نويسنده : arash
در دنیای زیر دریاها پری دریایی کوچولو اریل دختر شانزده ساله تریتون پادشاه دریاهاست. اریل وقت خود را به جمع کردن اشیاء مربوط به انسانها و کشف دنیای آنها می گزراند. در این راه مرغ دریایی اسکاتی و فلاندر ماهی ای که دوست صمیمی اریل است به او کمک میکنند. در یک شب طوفانی کشتی شاهزاده اریک دچار حادثه میشود و اریل، اریک را نجات میدهد و به دریا باز میگردد. از اریل تصویری محو و صدایی زیباودلنشین در ذهن اریک نوزده ساله نقش میبندد. از سوی دیگر اریل دلبسته اریک میشود. و به دنبال راهی برای زندگی در خشکی میگردد. تریتون شاه خشمگین از عشق ممنوع سباستین خرچنگ که موزیسین دربار است را مامور میکند تا اریل منصرف سازد. اما اریل حاضر است برای زندگی در خشکی از هر چیزی بگزرد. عشق و سادگی اریل فرصت مناسبی برای ارسلا هشت پای جادوگر است که به اهداف پلیدش برسد. وی که به وسیله مارماهیهای هایش فلوتسام و جتسام از ماجرا خبر دار شده اریل را برای زندگی در خشکی وسوسه میکند و با وی معامله میکند صدای اریل در برابر یک جفت پا برای زندگی در خشکی. اگر اریل بتواند در عرض سه روز اریک را بیابد و عشق خود را به وی ثابت کند و اریک اریل را از روی عشق ببوسد اریل میتواند مانند یک انسان باقی بماند. در غیر این صورت باید به دریا باز گردد و از آن جادوگر پیر باشد. اریل می پزیرد و سه روز سرنوشت ساز آغاز میشود . . . صفحه قبل 1 صفحه بعد |